Quantcast
Channel: وب نوشته های شیفته
Viewing all articles
Browse latest Browse all 173

حکایتی واقعی از مرگ دو نفر در غسالخانه و زنده شدن مرده !

$
0
0

چند روزی خبری در مورد مرگ در غسالخانه در یکی از شهرهای ایران منتشر شده و سئوالهایی رو بوجود آورده ، حال بطور خلاصه اصل داستان از دو واسطه برایتان می نویسم . 

داستان از این قرار است :

در کرمانشاه بنده خدایی بوده که دختری کفن پوش شده به خوابش می آید و می گوید بیا پیش من . این شخص دیگر کلافه شده بود و البته می ترسید . رفت پیش شخصی که معتمد محل بود به نام "حشمت "که به او گفت باید بروی پیش غسال محل و بگویی که منو غسل کن و کفن بپوش . تا از این طریق دیگر خواب نبینی . این شخص هم رفت پیش غسال و داستان رو تعریف کرد . غسال هم در آن هنگام مشغول شستن جنازه ای بود و به او گفت : لباس هایت را در بیاور و روی آن تخت دراز بکش. مرد به غسال گفت برای شستن من لیف تازه بیاور . غسال هم برای آوردن لیف نو به بیرون رفت . در همین حین اقوام تازه درگذشته با حالتی گریان و نالان به داخل غسالخانه می آیند و شروع می کنند به گریه و زاری . می بینند غسال نیست ، می گویند غسال کجاست . در این هنگام ناگهان این بنده خدای از همه جا بی خبر که لباس هایش را هم در آورده بود تا او را بشورد بلند می شود و می گوید غسال رفته لیف بیاورد . حال تصور ادامه این داستان با شما . فکر می کردند مرده زنده شده . همه در حال فرار بودند . قیامتی شده بود . یک بنده خدایی ناراحتی قلبی داشت ، فورا سکته می کند و چند نفری هم به در و دیوار می خورند و زیر دست و پا می روند که یک نفرشان در اثر اصابت سرش با زمین ضربه مغزی می شود و فوت می کند . بعد این ماجرا پلیس وارد عمل می شود و حشمت ، غسال و آن بینوا را دستگیر می کنند تا ببینند اصل ماجرا چه بوده ."

برای خواندن مطالب درج شده در خبرگزاریها به ادامه مطلب بروید 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 173

Trending Articles